کد مطلب:164609 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122

در وقایع مبکیه شب عاشورا است
بنا بر روایت ارشاد حضرت علی بن الحسین علیه السلام اینكه حضرت سید سجاد علیه السلام فرمود كه:

در شب عاشورا من نشسته بودم و عمه ام زینب مرا پرستاری می كرد كه پدرم در خیمه [ای] علیحده كناره كرد و در نزد او جون مولای ابی ذر ایستاده بود و آن حضرت شمشیر خود را از زنگ و غبار صاف می كرد و می فرمود یا دهر اف لك من خلیل كم لك بالاشراق و الاصیل: ای روزگار اف بر دوستی تو باد چه بسیار برای تو بود در صبح و عصر.



من صاحب او طالب قتیل

و الدهر لایقنع بالبدیل



و كل حی سالك سبیل

و منتهی الأمر الی الجلیل



از رفیقان و طالب تو كه كشته شده اند و روزگار به بدل قناعت نمی كند.

و هر زنده ی رونده را هست و منتهای امر به سوی خداوند بزرگ است.

پس این اشعار را دو دفعه یا سه دفعه گفت تا این كه من فهمیدم كه آن جناب


چه اراده كرده است. پس گریه مرا گلوگیر شد و خودداری كردم و سكوت كردم و دانستم كه بلا نازل شد. اما عمه ام پس آن را شنید و از كار زن [كه] رقت و جزع است خودداری نكرد، برخاست و دامن كشان به نزد آن حضرت رفت و گفت: وا ثكلاه! كاش كه مرگ مرا دریافته بود امروز. مرد مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن ای خلیفه گذشتگان و فریادرس باقی مانده گان. پس حسین به سوی او نظر كرد و فرمود: ای خواهرك من! شیطان، حلم تو را نبرد. و چشمهایش پر از اشك شد و فرمود: اگر آن مرغ سنگ خواره را می گذاشتند هر آینه می خوابید! زینب گفت: ای وای بر من! تو به گیر آمده [ای]، این دل مرا بیشتر مجروح داشته و بر من سخت تر است. پس بر صورت خود سیلی زد و گریبان خود را درید و افتاد و غشی نمود. پس حسین برخاست و بر روی او آب ریخت و گفت: خواهر جان! صبر كن و بدان كه همه اهل زمین می میرند و همه ی اهل آسمان می میرند و جز خدا كسی باقی نمی ماند آن خدائی كه خلق را خلق كرد به قدرت خود و برمی انگیزاند خلق را و زنده می كنند ایشان را و او فرد و تنها است. جد من و پدرم و مادرم و برادرم بهتر از من بودند و برای هر مسلمان اقتداء به پیغمبر لازم است. و امثال این سخنان در تعزیت او گفت و فرمود: ای خواهرك من! تو را قسم می دهم كه بر من گریبان پاره مكن و روی مخراش و وا ویلا و وا بثورا مگو در زمانی كه من هلاك شدم. پس او را به خیمه آورد و در نزد من نشانید [1] .


[1] در مثير الاحزان يافت نشد.